افکارِ ناشناخته‌ی من

دریافت

خب بالاخره منم واسه ولنتاین و البته پیشاپیش از این باکسای جینگول دریافت کردمم.حالا از کی از داداشخدایی این سری واقعا سوپرایز شدم چون من و داداش مثه تام و جری فقط بلدیم بحثکنیم از ۲۴ ساعت یه روزم ۲۴تا کلمه  هم بعضی وقتا حرف نمیزنیم.

ولی خب دیگه منم بالاخره کادوی ولنتاین دریافت کردم اونم سه روز جلوتروالان رژیمم وفقط میتونم اون آبنباتا و شکلاتارو نیگا کنم

به زندگی کسل کنندت رنگ دادم رو قبول میکنی؟!

رنگ؛مثل رنگین کمون وارد زندگیم شدی

قشنگیاشون،وقتی بهم نگاه میکنن چشماشون برق میزنه

یکی نیست به من بگه این چه کاریه میخوای درس بخونی درست بخون ،این چه کاریه عادت کردی زیره هرچی میخونی چه مهم باشه چه غیر مهم خط میکشی ‍♀️‍♀️.لااقل میخوای خط بکشی زیره کلماته مهم نه کله یک صفحه . داستان از این قراره که کتاب فیزیک پرتو رو از یکی از ترم بالاییامون گرفتم گفتم امتحانه فیزیک بدم بهش برمیگردونم اونم لطف کردو کتابش رو داد .امتحان رو دادم و چندروز پیش برگشت گفت که کتابش رو اگه لازم ندارم برگردونم منم گفتم حتما ولی بعد یادم اومد موقعی که میخوتدم زیرش با مداد خط کشید نشستم سه ساعت با پاک کن پاک کردن نصفه پاک کنم مصرف شد اینقد وقتی پاک میکردم بدو بی راه به خودم گفتم که این چه کاریه کتابه خودت بود یه چیزی کتابه مردمو چرا زیرش خط کشیدی .حالا یعنی یه قدم پیشرفت کردم با مداد میکشمم دوران دبیرستانو راهنمایی با ماژیک فسفری ‍♀️جوری که کلماتو نمیتونستم ببینم در این حد و اینکه،وخلاصه در هنگام پاک کردن شاهکارم از روی کتابه مردم پایین یه صفحش پاره شد ‍♀️و دنباله چسب گشتم که متاسفانه یافت نشد ولی میخوام بهش بگم عذاب وجدان میگیرم اگه نگه واین شد اخرین باری که من از‌کسی چیزی میگیرم ولی من همیشه امانت داره خوبی بودما استثنا شد ایندفعه،شاید این تلنگری باشه برای ترک عادت خط کشیدن زیره جملات

همین هفت هشت ماه پیش بود که یه بنده خدایی میگفت ایران جای زندگی نیست اگه میخوای واقعا زندگی کنی باید بری اونور ترکیه ،کانادا هر جایی به جز اینجا.میگفت آرامش اینجا پیدا نمیشه اینجا همش استرس و عذابه و من برگشتم گفتم هیچ جا بهتر از ایران گیرت نمیاد خارج چیه غربت دوراز خانواده آدم دق میکنه.

الان قشنگ مثله همون بنده خدا فکر میکنم الان اینقد دلم میخواد برم که متاسفانه خانواده میگن یه دختر تک و تنها بره خارج چیکار کنه هر وقت شوهر کردی اونوقت‍♀️.اینا رو گفتم بگم وفتی نگاه میکنم چقد عقایدو دیدگاهم  توی یه مدت کم عوض شده همیشه همینجور بوده قبلا خیلی چیزارو اصلا نمیخواستم الان کلی دوسشون دارم.متاسفانه بهم میگن یه مدت بگذره بری سره کار این خارج رفتن وزندگیه اونجا از سرت میفته.نمیدونم شاید حق با اونا باشه اما الان واقعا میخوام که برم نمیگم رشتمو دوست ندارم چون واقعا دارم حتی قصدم اینه که تا ارشدو دکتری برم‌ ولی دوست دارم برم ترکیه استامبول بازیگریم بخونم که البته اینو اصلا جرات نمیکنم جلو خانواده بگم فقط میگم میخوام برم استامبول اگه اینو بگم که سرمو از گردنم جدا میکنن.البته که درک میکنم مخالفت رو خب توی یه کشور اسلامی بزرگ شدم اینجا حجاب و قوانینش با اونجا فرق میکنه خیلی زیاد ولی الان واقعا چیزیه که توی این قسمت از زندگیم میخوامش امیدوارم بتونم یه روز بهش برسم.

#شما هم اینطور چیزی واستون پیش اومده که توی یه مدت کم نظرتون درمورد یه مسیل یا دیگاهتون نسبت به یه نوضوع تغییر کنه یا فقط من اینطوریم؟

#موقت

امروز روز تولده کسیه که وقتی پامو گذاشتم تو بیان 

خیلی بهم قوت قلب داد همیشه کمکم کرد

هر وقت خواستم حرف بزنم همیشه گوشی واسه شنیدنه حرفام داشت

همیشه کمکم کردکه بهترین تصمیمو بگیرم 

تو قشنگترین هدیه بیان به من بودی تولدت مبارک دختره روزای سخت

بهترین ها رو تجربه کنی لیتل جانم

حیف که کیلومترها بینمون فاصلش اما مهم قلبامونه که بهم نزدیکه

همه زیره این متن کامنت بزارید و تولده لیتلو تبریک بگید و کلی آرزوهای قشنگ کنید واسه دخترکم